يکشنبه ۱ مهر ۱۳۹۷ - ۰۵:۴۳
کد مطلب : 44660
جالب است ۰
چالش هاي حقوق قومي

برخي نمايند گان مجلس و فعالان  سياسي  مدام  در بوق ها  مي دمند  كه  بايد  حقوق  قومي  اجرا  شود.در اين  پيوند  برخي از نمايند گان اهواز از مسئولين  در خواست آموزش زبان  مادري  و  تكميل  پروژه  هويت سازي  مي نمايند. به اين خبر توجه كنيد:جواد  كاظمي  نسب الباجي نماينده اهواز در مجلس شوراي اسلامي بر ضرورت  اجراي  اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسي و عملي شدن مفاد  حقوق  شهروندي در زمينه مطالبات  اقوام همچون تدريس زبان مادري و توجه به هويت و ميراث فرهنگي قوميت‌ها و اقليت‌هاي ديني همچون صابئين مندائي تاكيد كرد(روزنامه قانون). اين  در حاليست  كه  در قانون  اساسي  دليلي  بر وجود  حقوق  قومي  به  معناي  پديده اي مستقل از ملت  نداريم  و از منظر جامعه  شناسي در ايران  اقوامي  كه  مستقل از پديده  ملت  با شند  وجود  ندارد. براي  همين  است  كه  اين  افراد  پروژه  هويت سازي  جعلي  خصوصا  با استناد  به  تاريخ  و جغرافياي  دروغين  را  دنبال  مي كنند. زيرا مردم  كشور كه  به  نام  اقوام  شناخته  مي شوند به مانند  گل هاي  متفاوت  يك  گلستان، تفاوت  هايي  دارند؛ گلستان  ايران  در حال   تفاوت از يك  در هم تنيدگي  كامل  برخوردار است،  لذا  تفاوت ها   نشانه  جدايي  نيست. بلكه  بر نقش و نگار زيباي آن  مي افزايد. اما اين تفاوت ها بهانه  كساني شده  كه قصد جدا كردن  گل هاي اين ملت را دارند و چون به  واقع جدا نيستند با پروژه هويت سازي دروغين وجعلي قصد جدا سازي نموده اند.براساس اصل نوزده  قانون اساسي اگر قرار باشد كه  تفاوت ها ملاك  جدايي  و استقلال  باشد  بايد هر قبيله اي  هم  كه  با  قبيله ديگر متفاوت است و حتي گاه براي منافع خود با قبيله ديگر مي جنگد و خونريزي هايي  به  وجود  مي آورد مستقل  باشد.زيرا قبايل هم  در اين اصل آمده است.  

مفهوم ملت در قانون اساسي:

  در جهان امروز ،مفهوم ملت، در برگيرنده  ايده  يكپارچگي  گروهي  جمعي  از مردمان در سرزميني  مشخص  است. اين  مفهوم  هنگامي  واقعيت  مي پذيرد  كه  افراد تركيب كننده  آن  گروه  انساني، پديده هايي  را ميان خود مشترك بيابند؛ پديده هايي كه همه  آن افراد را به هم  پيوند دهد و چهره اي كلي و يكپارچه بسازد كه  نماينده  ويژگي هاي  مشترك همه آنان باشد.در سال ۱۹۶۰ آر. امرسون تعريفي از ملت ارائه داده است: «گروهي از مردم  كه  احساس  مي كنند از دو جهت به  يكديگر وابسته اند؛ نخست  اينكه آنان  در عناصر بسيار مهمي از يك ميراث مشترك سهيم بوده و دوم اينكه در آينده سرنوشت  مشتركي دارند.»در سال ۱۹۸۰ جي. اندرسون  يادآوري  كرد كه  ملت  ها مانند ديگر سازمان ها و ساختارهاي اجتماعي، تنها اشغال كننده سرزمين نيستند بلكه مدعي همخواني با مكان جغرافيايي ويژه اي هستند. آنها با «حاكميت» در حكومت و در دارايي هاي  سرزمين شان شريكند و از اين مشاركت است كه مفهوم«دولت ملي» پديد مي آيد. اين ويژگي هادرهمه اقوام ايراني فارس، ترك، كرد، عرب وبلوچ نسبت به ملت ايران وجود دارد.براين پايه  است كه در حقوق اساسي مردم ايران ملت  خوانده  شده اند. در تعاريف بالا روشن است كه  لزوما عناصري چون  زبان  و غيره  اساس تشكيل  يا  بقاي ملت  نيست بلكه يك ملت بايد « احساس مشترك»، « ميراث مشترك» و « آينده مشترك» داشته باشند و همچنين  ايران  را همگي  سراي خود  بدانند. همه  ايرانيان  نسبت  به  ملت  احساس مشترك،  ميراث مشترك، و آينده مشترك  دارند.و هر ايراني همه  جاي ايران  را سرزمين  خود  مي داند. بنابراين در قانون اساسي ايرانيان را يك ملت خوانده با بيش بيست وهفت باركاربرد واژه «ملت» آنرايك ملت خوانده وآنرا مجموعه اي از اقوام و قبايل يا ملت هاي مستقل  ندانسته  است.يعني اقوام  و قبايل  و زبان ها و نژادها  و مذاهب  همگي  شبكه هاي  در هم  تنيده  درون  ملت  هستند.

واژه ملت درمقدمه قانون اساسي:

درمقدمه قانون اساسي درچند جا  مردم ايران را ملت خوانده است:

« اكنون در طليعه اين پيروزي بزرگ، ملت ما با تمام وجود نيل به آنرا مي‌طلبد.»

« ملت مسلمان ايران پس از گذر از نهضت ضد استبدادي مشروطه و نهضت ضد استعماري ملي شدن نفت به اين تجربه گرانبار دست يافت»

« آغازنهضت اخير ملت ايران در سال هزار و سيصد و هشتاد و دو هجري قمري برابر با هزار و سيصد و چهل و يك هجري شمسي مي‌باشد.»

« اعتراض در هم كوبنده امام خميني به توطئه آمريكايي «انقلاب سفيد» كه گامي در جهت تثبيت پايه‌هاي حكومت استبداد و تحكيم وابستگي‌هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ايران به امپرياليزم جهاني بود عامل حركت يكپارچه ملت گشت»

« ملت مسلمان و بويژه روشنفكران متعهد و روحانيت مبارز راه خود را در ميان تبعيد و زندان، شكنجه و اعدام ادامه دادند.»

« در اين ميان جوخه‌هاي اعدام، شكنجه‌هاي قرون وسطايي و زندانهاي دراز مدت، بهايي بود كه ملت مسلمان ما به نشانه عزم راسخ خود به ادامه مبارزه مي‌پرداخت.»

« ملت برآشفته و آگاه و مصمم به رهبري قاطع و خلل ناپذير امام قيام پيروزمند و يكپارچه خود را بطور گسترده و سراسري آغاز نمود.»

«عنوان خشم ملت درمقدمه قانون اساسي»

« ملت ايران بطور يكپارچه و با شركت مراجع تقليد و علماي اسلام و مقام رهبري در همه پرسي جمهوري اسلامي تصميم نهايي و قاطع خود را بر ايجاد نظام نوين جمهوري اسلامي اعلام كرد و با اكثريت ۹۸٬۲٪ به نظام جمهوري اسلامي راي مثبت داد.»

« حكومت از ديدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتي و سلطه گري فردي يا گروهي نيست بلكه تبلور آرمان سياسي ملتي هم كيش و هم فكر است»

برپايه مطالب فوق ايرانيان يك ملت واحد داراي هدف واحد واحساس واحد معرفي شده اند. اين برداشت دراصول قانون نيز وجود دارد كه در ذيل به آنها اشاره خواهيم كرد.

واژه ملت دراصول كلي  قانون اساسي:

دراصول قانون اساسي نيز واژه ملت در جاي جاي آن به كار رفته است:

«اصل اول: حكومت ايران جمهوري اسلامي است كه ملت ايران، بر اساس اعتقاد ديرينه‌اش به حكومت حق و عدل قرآن...»

« اصل دوم:... قسط و عدل و استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و همبستگي ملي را تأمين مي‌كند.»

«اصل نهم: در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت اراضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است ... »

لازم به ذكراست كه اين اصول دربخش اصول كلي قانون آمده است لذا براصول ديگر حاكميت دارند.

واژه ملت درفصل سوم قانون اساسي:

عنوان فصل سوم قانون اساسي « حقوق ملت» است لذا هرآنچه در اين فصل خصوصا مطرح است مربوط  به  پديده  واحد  ملت  است. بنابراين نمي توان به استناد اصول آن خواسته ديگري داشت.

«اصل بيستم: همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند...»

« اصل بيست وششم: احزاب، جمعيت‌ها، انجمن‌هاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته‌شده آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند...»

«اصل سي ام: دولت موظف است وسايل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد...»

« اصل سي وچهارم: دادخواهي حق مسلم هر فرد است و هر كس مي‌تواند به منظور دادخواهي به دادگاه‌هاي صالح رجوع نمايد. همه افراد ملت حق دارند اين گونه دادگاه‌ها را در دسترس داشته باشند...»

درفصل چهارم مي خوانيم:

« اصل چهل وهشتم: در بهره‌برداري از منابع طبيعي و استفاده از درآمدهاي ملي در سطح استانها و توزيع فعاليتهاي اقتصادي ميان استانها و مناطق مختلف كشور، بايد تبعيض در كار نباشد،...»

واژه ملت درفصل پنجم:

فصل پنجم با عنوان حق حاكميت ملت و قواي ناشي از آن آغاز مي شود وروشن است كه كاملا به پديده ملت عنايت دارد.

«اصل پنجاه وششم: حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچ‌كس نمي‌تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد مي‌آيد اعمال مي‌كند.»

واژه ملت در فصل قوه مقننه:

درفصل ششم واژه ملت بدين صورت به كار گرفته شده است:

«اصل شصت ودوم: مجلس شوراي اسلامي از نمايندگان ملت كه به طور مستقيم و با رأي مخفي انتخاب مي‌شوند تشكيل مي‌گردد. شرايط انتخاب‌كنندگان و انتخاب‌شوندگان و كيفيت انتخابات را قانون معين خواهد كرد.»

«اصل شصت وهفتم: نمايندگان بايد در نخستين جلسه مجلس به ترتيب زير سوگند ياد كنند و متن قسم‌نامه را امضاء نمايند. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم"من در برابر قرآن مجيد، به خداي قادر متعال سوگند ياد مي‌كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي‌نمايم كه پاسدار حريم اسلام و نگاهبان دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي باشم، وديعه‌اي را كه ملت به ما سپرده به عنوا ن اميني عادل پاسداري كنم...»

«اصل هشتاد وچهارم: هر نماينده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسايل داخلي و خارجي كشور اظهار نظر نمايد.» بر پايه اين اصل يك نماينده نبايد خودرا فقط دربرابر قوم وقبيله و شهر خود مسئول بداند وهمه اظهارات وي اگر خلاف اين اصل  باشد جرم به شمار مي آيد.چون مسئوليت قانوني درصورت عدم اجرا موافق با اصول حقوقي مساوي با مجازات متناسب قانوني است. نمايندگان مجلس دربرابر كل ملت بايد احساس مسئوليت كنند.وازبيان هرمطلبي كه پديده ملت رابه خطر اندازد خود داري كنند.

واژه ملت در اصول شوراها:

«اصل يكصدم:...شرايط انتخاب‌كنندگان و انتخاب شوندگان و حدود وظايف و اختيارات و نحوه انتخاب و نظارت شوراهاي مذكور و سلسله مراتب آنها را كه بايد با رعايت اصول وحدت ملي و تماميت ارضي و نظام جمهوري اسلامي و تابعيت حكومت مركزي باشد قانون معين مي‌كند.»

واژه ملت درفصل قوه مجريه:

درفصل نهم واژه ملت چنين آمده است:« اصل يكصد وبيست ويكم:رئيس جمهور در مجلس شوراي اسلامي در جلسه‌اي كه با حضور رئيس قوه قضاييه و اعضاي شوراي نگهبان تشكيل مي‌شود به ترتيب زير سوگند ياد مي‌كند و سوگندنامه را امضاء مي‌نمايد. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم «من به عنوان رييس جمهور در پيشگاه قرآن كريم و در برابر ملت ايران به خداوند قادر متعال سوگند ياد مي‌كنم كه پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور باشم و همه استعداد و صلاحيت خويش را در راه ايفاي مسووليتهايي كه بر عهده گرفته‌ام به كار گيرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلاي كشور، ترويج دين و اخلاق، پشتيباني از حق و گسترش عدالت سازم و از هر گونه خودكامگي بپرهيزم و از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته است حمايت كنم....»

«اصل يكصد وبيست ودوم: رئيس جمهور در حدود اختيارات و وظايفي كه به موجب قانون اساسي و يا قوانين عادي به عهده دارد در برابر ملت و رهبر و مجلس شوراي اسلامي مسئول است.»

واژه ملت درفصل سيزدهم:

«به منظور تأمين منافع ملي و پاسداري از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي و حاكميت ملي و حاكميت ملي «شوراي عالي امنيت ملي» به رياست رئيس جمهور، با وظايف زير تشكيل مي‌گرد....»

 نكته مهم اراده عقلايي قانون گذار:

يكي از فروض قانوني  عاقلانه  و حكيمانه بودن اراده  قانونگذار در وضع  قانون است. يعني با قبول اينكه  بشر داراي ضعف و نقص  واحساسات و غرض و منافع  وحتي  دشمني است  اما « فرض قانوني» بر اينست كه اراده  قانونگذار حكيمانه،  بدون سهو يا بدون كاربرد كلما ت و جملات  مهمل و بي معنا يا متناقض ومتضاد است. زيرا اگر غير ازاين باشد هركس مي تواند بگويد  فلان  كلمه و فلان  جمله در قانون مهمل وبي معناست يا از روي غرض يا دشمني وضع  شده  ونبايد اجرا شود. دراين صورت سنگ  روي سنگ  بند نشده  هيچ  قانوني قابل اجرا نبوده و نظم و انتظام  كشور از هم  خواهد پاشيد. فرض حكيمانه  بودن قانون خصوصا درباره قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه توسط علماي دين وضع شده  بيشتر مصداق  دارد. در اين پيوند واژه  «ملت» كه بيشترين اسمي است  كه درقانون اساسي به كار رفته  قطعا با در لحاظ گرفتن معناي دقيق آن كه در تعاريفي از جي. اندرسون و آر.امرسون ياد شد، وضع وبه كار رفته  است. لازم به  ذكر است كه واژه هاي «مردم» و«عمومي»، «عامه» و«جامعه» كه به صورت اندك به كار رفته اند با توجه  به  كثرت  چند برابري واژه  ملت  به  معناي  ملت  هستند.وگرنه تناقض ومهمل گويي كه خلاف اراده حكيمانه قانون گذار است از آن درك مي شود.

 

بررسي اصل نوزده قانون اساسي:

عوامل، فعالان و نمايند گان  قوم گرا  به  زعم خويش اصل  نوزده  قانون  اساسي  را بيانگر حقوق مساوي اقوام ميدانند در حاليكه  با توجه  به  پديده  ملت وانسجام دروني آن كه قانون اساسي  پذيرفته  پديده  مستقلي  به  نام  اقوام  نداريم و پروژه هويت سازي دروغين كه در برخي مناطق  حاشيه  كشور مانند خوزستان وجود دارد خود  دال  براين است كه پديده اي به  نام  اقوام  مستقل  نداريم  كه  بخواهند  مطالبه  حقوق  مستقل و برابر براي همه اقوام را در دستور كار قرار دهيم. زيرا اگر وجود داشت نيازي به دروغ وجفنگ براي اثبات آن نبود.

فصل سوم: حقوق ملت

اصل نوزدهم

«مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد بود.» چنا نچه آشكار است مستقيما اصل نوزده ذيل  فصل حقوق ملت آمده است . لذا با توجه  به  اينكه  ملت  پديده اي منسجم  است، اين اصل خواسته بگويد شبكه هاي  دروني  ملت مانند اقوام و قبايل نمي توانند موجب برتري فردي شوند. اگر مي خواست  اين  سخن كه اقوام  پديده  مستقلي  هستند را لحاظ كند از واژه ملت ها استفاده  مي كرد. چنانچه قوم گرايان نيزمعتقد به اينند كه هريك ملت جدا ومستقلي هستند. وانگهي اگر قصد واراده قانون گذار از كاربرد واژه هاي مندرج دراصل نوزده استقلال بود بايد درباره واژه هاي ديگر اين اصل جاري شود. لذا هر قبيله اي در درون اقوام كه جزو شبكه هاي دروني آن هستند نيز بايد مستقل باشند. يعني هيچ  قومي حق ندارد بگويد اين قبايل جزو اندامواره دروني من است. زيرا قانون گذار مقرر نموده كه اين قبايل مانند اقوام مستقل باشند. همچنين بايد نژادهاي سياه و سفيد  و زرد نيز مستقل  باشند زيرا با توجه به ملاك وتفسيرقوم گرايان چون در اصل نوزده آمده  بايد هريك ملت مستقلي به  شمار آيند در حاليكه درملت ايران سياه عرب و سياه فارس داريم يا سفيد عرب وسفيد فارس داريم. همچنين سفيد ترك وكرد داريم. يا زرد فارس وترك واقوام ديگر داريم. آن وقت اگر قرار باشد كه  با ملاك اين گروه هاي قوم گرا بيانديشيم بايد اين نژاد ها هريك  ملت مستقلي باشند چون به زعم آنان قانونگذار خواسته كه مستقل وجدا باشند. وگرنه دليلي نداريم كه بگوييم اصل نوزده فقط خواسته براي اقوام استقلال هويتي قايل شود اما براي قبايل ونژادها هويت مستقل قائل نشود. ولي در اين صورت گرفتار تضادها خواهيم شد. اگر قرار باشد نژادها ملت مستقلي به شمار آيند آن وقت بايد سفيد هاي فارس وعرب وترك وكرد با هم يك ملت باشند. يا زرد هاي ترك وفارس بايد ملت واحدي بشوند وهمچنين سياهان عرب وفارس بايد يك ملت تشكيل دهند. آنگاه  با ملاك قوم گرا ها كه همه اقوام ايران مستقل و داراي  هويت  يك  ملت هستند. يعني فارس ها، عرب ها، كردها، بلوچ ها وترك ها چه مي شوند چون اعضاي اين اقوام ميان اين نژادها تقسيم مي شوند. و چيزي براي اقوام نمي ماند.دراين صورت  اين تضاد ها را چطور حل كنيم اگر اقوام را مستقل وجدا بشناسيم آنگاه چگونه نژادها را مستقل ويك ملت بدانيم. اگر قبايل را مستقل بشنا سيم در اين صورت اقوام  را چگونه مستقل بشناسيم  زيرا استقلال قبايل اقوام رانابود مي كنند. اگر نژادها  را  مستقل  بشناسيم  باز استقلال اقوام وقبايل را  از بين مي برند. يا با لعكس. همه اين ها با اصل پذيرش اصل ملت نيز تناقض دارند.باتوجه به اين تفسير پراز تضاد وتنا قض ازسوي قوم گرايان درباره  اصل نوزده قانون اساسي بايد گفت چنين تفسيري مغاير با پذيرش فرض قانوني عقل وحكمت واراده قانون گذار است.چون كاملا متناقض وپراز مهمل گويي خواهد شد. اما بايد افزود كه  با كاربرد «زبان» به عنوان يكي ديگر از واژه هاي به كاررفته در اصل نوزده بايد گفت اقوامي كه در افواه عمومي ايران مي شناسيم  با شاخصه  زبان  از يكديگر جدا مي كنيم. بنابراين تفاوت هاي زباني در ايران همان اقوام  به معنايي است كه  در ميان مردم گفته مي شود.يعني آنچه كه دراصل نوزده (اگر با نگاه قوم گراها بنگريم) وتعيين كننده هويت قومي است فقط وفقط تفاوت زباني است كه ما  درافواه عمومي قوم عرب، قوم كرد، قوم ترك وقوم بلوچ و... مي شناسيم. اما دراين باره اصل پانزده قانون اساسي با توجه به اينكه  قوميت ها در اصل نوزده همان تفاوت هاي زباني هستند و تفاوت هاي ديگري  قانون براي آنان قائل نيست ، متكفل آن است.

اصل پانزده قانون اساسي:    

اصل پانزده قانون اساسي مقرر مي نمايد:

« زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه‌هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.» بر پايه  اصل  پانزده  قانون اساسي باتوجه به اينكه واژه مردم همان ملت است وتفاوت هاي زباني تنها شاخصه مورد قبول قانون وفق اصل نوزده وپانزده درباره اقوام به عنوان شبكه هاي دروني ملت هستند حقوق زباني به عنوان يك امر تكليف آور و الزامي براي دولت نيست. زيرا مقرر نموده كه «...استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه‌هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.» روشن است وقتي جمله «آزاد است» را مي بينيم به معناي « الزامي است» نمي باشد. نكته مهم اينكه در شرايط فعلي كه هويت سازي وساختن ملتك هايي دروغين در كشور در دستور كار قوم گرايان وهمچنين تجزيه طلبان است دولت نبايد به هيچ وجه وارد پروسه تدريس زبان هاي محلي شود زيرا كمك به اين دست از هويت سازي ها مي نمايد.

جمع بندي:

باتوجه به مطالب بالا اولا: پديده منسجم ملت مهمترين بخش اجتماعي كشور است .لذا هر گونه اقدام عليه اين انسجام چون موافق با اصل نهم  تماميت ارضي را به خطر مي اندازد، جرم به شمار مي آيد. بنا براين از مقام معظم رهبري، دولت، قوه قضاييه، مجلس ونيروهاي امنيتي درخواست مي نماييم كه به گونه جدي دربرابراين اقدامات (هويت سازي)وارد كارزار شوند. ثانيا: باتوجه به پديده ملت درقانون اساسي همه اجتماعات ديگر چون قوم ها، قبايل، زبان ها ونژادها شبكه هاي دروني ملت هستند لذا برداشتي كه مغاير اين معنا باشد مغاير قانون اساسي است وهرگز وجه ومحمل قانوني ندارد. ثالثا: تا كيد براصول نوزده وپانزده به عنوان پديده مستقل دانستن اقوام حاكي از جهل يا غرض ورزي گوينده است. لذا مسئولين در باره  جهل بايد اقدامات فرهنگي جدي وپي گيرانه داشته باشند ودرباره غرض ورزان نيز بايد اقدامات قانوني وامنيتي جداً دردستور كار قرار گيرد. تاريخ ووجدان ملت نظاره گر اين اقدامات است.

جهانگير محمودي

https://deyarkaroon.ir/vdcjymex.uqexmzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما